پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
یک بار گفت میروم از پیش تو
نوشته شده در یک شنبه 17 اسفند 1393
بازدید : 525
نویسنده : روزبه
 

یک بار گفت...میروم از پیش تو...
و دنیا همیشه اینطور نمی ماند ...
یکـ روز هم او رفت... 
و من روز و شب هایم ...مثل مار زخمی به دور خود میچیچم...
می بینی چه به روز و حال من آورد... آن کسی که همه تب و تاب من بود...


:: برچسب‌ها: عشق شقایق , دلنوشته عاشقانه ,



سهم من از تو چه بود
نوشته شده در یک شنبه 17 اسفند 1393
بازدید : 525
نویسنده : روزبه

 

سهم من از تو چه بود ...که اینگونه دگرگون شده ام...
روزهای دلتنگی را به دنبال تو می گردم...
و شبها به دنبال میخانه ای که مستم کند...
این بیقراری چیست...که مرا می برد تا مرز جنون...


:: برچسب‌ها: عشق شقایق , دلنوشته عاشقانه ,



زندگی در کنار خاطرات مه گرفته تو
نوشته شده در یک شنبه 17 اسفند 1393
بازدید : 489
نویسنده : روزبه
 

زندگی در کنارخاطرات مه گرفته تو ...
یعنی زیر آسمان آبی ترانه... به گناه آلوده باشی...
و آنگاه در جنگلی از خاطره...
ریسمانی باشد که مردی ...خود را از شاخه ای می اویزد…
و یا میان دود سیگاری گم شدن...ودر فاصله غم انگیز آغوشی تب دار غرق شدن... 
من در اندوه جان دادن ...خاطرات با تو بودن مانده ام...گریزی نیست از تو...
خط به خط...سطر به سطر...و قافیه ها را ...من به تو باخته ام...می دانی؟


:: برچسب‌ها: عشق شقایق , دلنوشته عاشقانه ,



گاهی وقتا
نوشته شده در یک شنبه 17 اسفند 1393
بازدید : 488
نویسنده : روزبه
 

گاهی وقتا...چشمهایم به دنبال تو می گردند...
دلـم فـقـط سـنـگـیـنـی نـگـاهـت رو مـیـخـواد...
خیره به چشمهایم نگاه کنی...
و مـ ـن بـه روی خـودم نـیـارم ...که دارم از ذوق نگاهت می میرم...


:: برچسب‌ها: عشق شقایق , دلنوشته عاشقانه ,



چشم بر هم گذاشتن
نوشته شده در یک شنبه 17 اسفند 1393
بازدید : 574
نویسنده : روزبه
 

چشم بر هم گذاشتن...گریز از یک گناه است...
و گاه هر فریاد... گریز از یک درد ...
و پناه بر عشق یعنی ...گریز از یک تنهایی عذاب آور...
و اما افسوس که تو...هیچ گریزگاهی برایم جای نگذاشتی...


:: برچسب‌ها: عشق شقایق , دلنوشته عاشقانه ,



هنوز هم چشم براه تو مانده ام
نوشته شده در یک شنبه 17 اسفند 1393
بازدید : 572
نویسنده : روزبه
 

هنوز هم...
چشم براه تو مانده ام...
نمی دانم روزی می آیی؟


:: برچسب‌ها: عشق شقایق , دلنوشته عاشقانه ,



به موج نگران نگاهت قسم
نوشته شده در یک شنبه 17 اسفند 1393
بازدید : 512
نویسنده : روزبه

 

به موج نگران نگاهت قسم...
به تابش چشمانت ...و به حباب روی گونه هایت قسم...
من عاشقت می مانم...
هنوز به کوتاهی آن لحظه های شاد...و عاشقانه گذرا...اسیر آن نگاه مانده ام...
قسم به عشق شقایق ها...هنوز دوستت دارم...
آن چنان که فقط...من می دانم و تو...


:: برچسب‌ها: عشق شقایق , دلنوشته عاشقانه ,



وقتی آرام پنجره را باز می کنم
نوشته شده در یک شنبه 17 اسفند 1393
بازدید : 493
نویسنده : روزبه
 

وقتی آرام پنجره را باز میکنم...
گویی تو پشت آن ایستاده ای...
صدای قلبت می آید...بوی عطر تنت به مشام میرسد...
وقتی پنجره را باز می کنم...قلبم می لرزد...
اشک در چشمانم می لغزد...و لب طاقچه ی نگاهت مینشیند...
می بینی؟
هنوز در انتظار آمدنت هستم...آیا می آیی؟


:: برچسب‌ها: عشق شقایق , دلنوشته عاشقانه ,



ستاره ای که می درخشد
نوشته شده در یک شنبه 17 اسفند 1393
بازدید : 471
نویسنده : روزبه
 

ستاره ای که می درخشد... و ماه می تابد بر نگاه من...
دل می رمد و من انیس و مونس تو می شوم...
نگار من ...معبود من...قبله گاه عشق من...
تو بنویس بر چشمان من...تا من بخوانم نغمه محزون عشق را برایت...


:: برچسب‌ها: عشق شقایق , دلنوشته عاشقانه ,



تو نه زمستانی باش که بلرزانی مرا
نوشته شده در یک شنبه 17 اسفند 1393
بازدید : 514
نویسنده : روزبه
 

تو نه زمستانی باش که بلرزانی مرا...
و نه تابستانی که بسوزانی تنم را...
همیشه در ربیع خاطره ها سیر کن...تا من مسافر لحظه های تو باشم...


:: برچسب‌ها: عشق شقایق , دلنوشته عاشقانه ,



می خواهم برایت دعا کنم اما چطور
نوشته شده در یک شنبه 17 اسفند 1393
بازدید : 451
نویسنده : روزبه
 

می خواهم برایت دعا کنم...اما چطور...
برایت دعا کنم ...که گل وجود نازنینت پژمرده نشود...
و یا برای شاپرک های باغچه مان دعا کنم...
که بال هایشان ...هرگز خیس نشود برای پرواز...
نازنینم...می خواهی برای خورشید آسمان زندگیت...
دعا کنم که هیچگاه غروب نکند...اما چطور...
نمی دانم در آن دنیا چه دعایی... برایت بکنم که به کارت آید...


:: برچسب‌ها: عشق شقایق , دلنوشته عاشقانه ,



آرام سر به شا نه ات می گذارم
نوشته شده در یک شنبه 17 اسفند 1393
بازدید : 500
نویسنده : روزبه
 

چشـــما نم را می بندم...
آرام ســـربه شانه ات می گذارم... 
و بــه اندازه تمام دلتنگیهایم... 
با عطر نفسهایت...مست خواهم شد...


:: برچسب‌ها: عشق شقایق , دلنوشته های عاشقانه ,



وقتی زخمی شدی حرفی نزن
نوشته شده در جمعه 8 اسفند 1393
بازدید : 1204
نویسنده : روزبه
 

ﻭﻗﺘـﯽ ﺯﺧﻤﯽ شدی ...حرفی نزن...چیزی نگو...
گلایه هم نکن از کسی...
دیگه نه اون بر میگرده...و نه تو مثل روز اول میشی...
گوشه ای بنشین...و خاطراتت را ورق بزن...و بخند به این زندگی...وقتیوقتی زخمی شدی


:: برچسب‌ها: عشق شقایق , دلنوشته عاشقانه ,



هر شب خسته از پرسه های بی دلیل
نوشته شده در جمعه 8 اسفند 1393
بازدید : 881
نویسنده : روزبه

 

هر شب ...خسته از پرسه های بی دلیل ...در این شهر کهنه به خانه باز می گردم...
باز هم کمی کمتر از قبل ...کوله بار یادت را باز می گردانم...
دست آخر یک روز پیدا می شود...که دیگر در این چمدان چیزی باقی نمی ماند...
یک روز که تمام ساعتهایش را هم زیر و رو کنم... تو را پیدا نخواهم کرد...


:: برچسب‌ها: عشق شقایق , دلنوشته عاشقانه ,



گاهی اوج می گیرم
نوشته شده در جمعه 8 اسفند 1393
بازدید : 491
نویسنده : روزبه
 

گاهی اوج می گیرم... در چشمان ماهتابیت...
و گاه سقوط می کنم...در عمق تبسم لبانت...
و گاه دست و پا میزنم...میان گیسوان پریشانت...گاهی


:: برچسب‌ها: عشق شقایق , دلنوشته عاشقانه ,



چگونه باور کنم که پر کشیدی
نوشته شده در جمعه 8 اسفند 1393
بازدید : 665
نویسنده : روزبه
 

چگونه باور کنم که پر کشیدی...ای کبور مهربانیها...
هنوز سرمست تماشای نگاهت مانده ام...
باور نمی کنی؟
هنوز حضور داری...در میان خاطراتم...
همیشه جاری هستی...در میان آبشار نگاهم...عشقم باور می کنی؟


:: برچسب‌ها: عشق شقایق , دلنوشته عاشقانه ,



باز هم بی تفاوت می گذری
نوشته شده در جمعه 8 اسفند 1393
بازدید : 642
نویسنده : روزبه
 

اَگـر بدانی در دنیـای کــسی هستی...که بی تو نفس نخواهد کشید... 
و صــِدای قــلبـش... شقایقها را به گریه وا میدارد...
باز هم بی تفاوت می گذری؟
یا اینکه خود را در میان... آغوشش رها خواهی کرد...
برا ی یک عاشقانه دلنشین...


:: برچسب‌ها: عشق شقایق , دلنوشته عاشقانه ,



گاه چشمهایم با تو سخن خواهند گفت
نوشته شده در جمعه 8 اسفند 1393
بازدید : 752
نویسنده : روزبه

 

گاه چشم هایم با تو سخن خواهند گفت... 
ا ما تو عشق مرا کجا جستجو می کنی...چشم به لبانم داری...
منتظری چیزی بگویم...


:: برچسب‌ها: عشق شقایق , دلنوشته عاشقانه ,



حیف زورم بهت نمیرسه روزگار
نوشته شده در پنج شنبه 7 اسفند 1393
بازدید : 2114
نویسنده : روزبه
 

ببین لعنتی؟
الان دوست دارم ...زبانت را از حلقومت بکشم بیرون...
دلم میخواد اینقدر توی سرت بکوبم ...تا چشمانت جایی را نبینند...
دوست دارم اونقدر گلویت را بفشرم ...تا چشمانت از حدقه بزند بیرون...
اما حیف...زورم بهت نمیرسه روزگار...


:: برچسب‌ها: عشق شقایق , دلنوشته عاشقانه ,



سکوت کن نازنینم
نوشته شده در پنج شنبه 7 اسفند 1393
بازدید : 1528
نویسنده : روزبه
 

سکوت کن نازنینم...حرفی نزن ...فقط بگذار خیره شم به چشمان تو ...
پلک نزن... چیزی نگو...تا نرود تصویر نگاه تو...
آرامش آغوشت...حس نفسهایت...همین برایم کافیست دلبرم...


:: برچسب‌ها: عشق شقایق , دلنوشته عاشقانه ,



همیشه حضور نداری
نوشته شده در پنج شنبه 7 اسفند 1393
بازدید : 1598
نویسنده : روزبه
 

همیشه حضور نداری...اما گاهی در لا به لای خنده هایم... که پیدایت می شود...
گریه ام میگیرد...


:: برچسب‌ها: عشق شقایق , دلنوشته عاشقانه ,



میخواهم بگویم برایت
نوشته شده در پنج شنبه 7 اسفند 1393
بازدید : 1607
نویسنده : روزبه
 

میخواهم بگویم برایت...اما از چه...
از کابوس های شبانه ام ...که وحشیانه هجوم می آورند...
و یا در سکوت گنگ خاطراتی که ...نصفه و نیمه مانده اند...
گم می شوی... در ابهامات پیچ در پیچ مغزم ...
من باورت کرده بودم ...که تو تنهایم گذاشتی...


:: برچسب‌ها: عشق شقایق , دلنوشته عاشقانه ,



وقتی از تو می نویسم
نوشته شده در پنج شنبه 7 اسفند 1393
بازدید : 1628
نویسنده : روزبه
 

وقتی از تو می نویسم...گاهی فراموشم می شود که نیستی...
چه کنم ؟ 
حرفهایم مچاله می شود...
شعرهایم گم می شوند...و قلبم همچنان می تپد برایت...
وقتی از تو می نویسم...و تو نمی خوانی...دلم تنگ می شود...


:: برچسب‌ها: عشق شقایق , دلنوشته عاشقانه ,



در بور یک دروغ شیرین دوستت دارم
نوشته شده در چهار شنبه 6 اسفند 1393
بازدید : 1641
نویسنده : روزبه
 

در بـــاور یک دروغ شیرین...دوستت دارم...
و با دیــدن هـــر بــامــداد رنگین...
و با هراتـفــاق ســاده ای ...که می افتد در نگاهت...
زیباست و تـکــرار نـاپـذیـر ...در نفسهایت غرق شدن...
و دست و پا زدن در خاطراتت...


:: برچسب‌ها: عشق شقایق , دلنوشته عاشقانه ,



وقتی خورشید آرام و خسته بخواب می رود
نوشته شده در چهار شنبه 6 اسفند 1393
بازدید : 1508
نویسنده : روزبه
 

وقتی خورشید آرام و خسته بخواب میرود...وقتی ﻏﺮﻭﺏ... پر هیاهو میتازد بر نگاهم...
وقتی هجوم خاطرات شب را میدزدند از چشمانم...
در رویای خیس یک غنچه ناشکفته...گلی از دور می آید بسویم...
دست و پا میزند...عطر نفسهایش فضای شب را عطر آگین کرده است...
رویای گیسوانی که پریشان شده اند...
و گلهای کاغذی که میرقصانند... نگاه ماه را در چشمانت...
بیا...شتابان نه...آرام و خرامان بیا...
بر هم نزن آرامش قلبم را...که دل خوش کرده است به آسمان...


:: برچسب‌ها: عشق شقایق , دلنوشته عاشقانه ,



این بار تو صدایم کن
نوشته شده در چهار شنبه 6 اسفند 1393
بازدید : 1553
نویسنده : روزبه

 

این بار تو صدایم کن...در باور یک دروغ کهنه...
طوری که باورم شود ...نامم را صدا می کنی...
وقتی مرا صدا می کنی...قلبم می ایستد...پاهایم میلرزند...
نگاهم پریشان می شود...ذوق میکنند چشمهایم...


:: برچسب‌ها: عشق شقایق , دلنوشته عاشقانه ,



بیا بنگر پرستوی سبک بالم
نوشته شده در چهار شنبه 6 اسفند 1393
بازدید : 1591
نویسنده : روزبه
 

بیا بنگر پرستوی سبک بالم...
نمي دانی که بی تاب است...نمیدانی که غم گین در نگاه ماه می تابد...
نمیدانی نمی بارد؟
دگر ابری ندارد آسمان من...
دگر بغضی ندارم در گلو ...
بیا بنگر درون قلب بیمارم...چه میبینی...به جز عشق و تب و تابم...
که می تابم به عشق تو...به عشق او...به عشق ما...به عشق عاشقانه مست...
که بر بام خدا ...یکجا نشیند عشق و ایمانم...


:: برچسب‌ها: عشق شقایق , دلنوشته عاشقانه ,



دیشب کلی از حسرتها را شمردم
نوشته شده در سه شنبه 5 اسفند 1393
بازدید : 1455
نویسنده : روزبه
 

دیشب کلی از حسرت ها را شمردم...همه سر جایشان بودند...
و آنگاه باختن ها را ...و صدای شکستن ها را...همه و همه حاضر بودند...
وآنگاه گوشه ای نشستم و... وجدانم را محاکمه کردم...
حکم را صادر کرد قلبم...نفس را حبس کردم ...
نگاهم را صد تازیانه زدم...و احساسم را به دار آویختم...


:: برچسب‌ها: عشق شقایق , دلنوشته عاشقانه ,



اصلا فرقی ندارد
نوشته شده در سه شنبه 5 اسفند 1393
بازدید : 1397
نویسنده : روزبه
 

دلگیرم...یا اینکه دلم گرفته...و یا دلزده شده ام...نمیدانم...
شاید دم دمی مزاج شده قلبم...
اصـلا هم فرقی ندارد... 
فقـط مـی دانـم دلـم یه جـوری شده...
جــوری کـه مثــل همیــشـه نیــسـت...
دلـم کـه اینـطــوری مـیشه... طغیان میشه میان قلبم...چشمم...و خاطراتم... غصه ها از یک طرف...
حسرتها هم از طرفی...و از سویی هم تازیانه نگاهت...دگرگون میشود تنم...روحم...همه وجودم...
همه چیز را در خود حل میکنم...قلبم گویی لانه درد است...چه حجم وسیعی دارد...
بعــد هم دلم دوباره می گیرد...نگاهی به آسمان می کنم...و غروب آفتاب را می نگرم...
که چه زیبا میرقصاند ...عاشقانه های مرا...


:: برچسب‌ها: عشق شقایق , دلنوشته عاشقانه ,